زنجیره ارزش یک مدل کسب و کار است که طیف کاملی از فعالیت های مورد نیاز برای ایجاد یک محصول یا خدمات را توصیف می کند. برای شرکتهایی که کالا تولید میکنند، زنجیره ارزش شامل مراحلی است که شامل رساندن یک محصول از زمان ایدهبرداری تا توزیع، و هر چیزی در بین آنها میشود، مانند تهیه مواد خام، عملکردهای تولید، و فعالیتهای بازاریابی.
یک شرکت یک تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش را با ارزیابی رویه های دقیق مربوط به هر مرحله از تجارت خود انجام می دهد. هدف از تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش افزایش کارایی تولید است تا یک شرکت بتواند حداکثر ارزش را با کمترین هزینه ممکن ارائه دهد.
به دلیل رقابت روزافزون برای قیمتهای بیرقیب، محصولات استثنایی و وفاداری مشتریان، شرکتها باید به طور مستمر ارزشی را که ایجاد میکنند بررسی کنند تا مزیت رقابتی خود را حفظ کنند. یک زنجیره ارزش می تواند به شرکت کمک کند تا زمینه های ناکارآمد کسب و کار خود را تشخیص دهد، سپس استراتژی هایی را اجرا کند که رویه های آن را برای حداکثر کارایی و سودآوری بهینه کند.
علاوه بر اطمینان از اینکه مکانیک های تولید یکپارچه و کارآمد هستند، بسیار مهم است که کسب و کارها مشتریان را به اندازه کافی مطمئن و مطمئن نگه دارند که وفادار بمانند. تحلیل های زنجیره ارزش نیز می تواند به این امر کمک کند. هدف کلی یک زنجیره ارزش ارائه بیشترین ارزش با کمترین هزینه به منظور ایجاد مزیت رقابتی است.
مایکل ای. پورتر، از دانشکده بازرگانی هاروارد، مفهوم زنجیره ارزش را در کتاب خود با عنوان مزیت رقابتی: ایجاد و پایداری عملکرد برتر معرفی کرد. او نوشت: “مزیت رقابتی را نمی توان با نگاه کردن به یک شرکت به عنوان یک کل درک کرد. این مزیت از بسیاری از فعالیت های گسسته ای است که یک شرکت در طراحی، تولید، بازاریابی، ارائه و حمایت از محصول خود انجام می دهد.” به عبارت دیگر، به حداکثر رساندن ارزش در هر نقطه خاص در فرآیندهای یک شرکت مهم است.
پورتر در مفهوم زنجیره ارزش خود، فعالیت های یک کسب و کار را به دو دسته «اولیه» و «پشتیبانی» تقسیم می کند که نمونه فعالیت های آنها را در زیر ارائه می کنیم. فعالیت های خاص در هر دسته بسته به صنعت متفاوت خواهد بود.
فعالیت های اولیه شامل پنج جزء است و همه برای ارزش افزوده و ایجاد مزیت رقابتی ضروری هستند:
نقش فعالیت های حمایتی کمک به کارآمدتر شدن فعالیت های اولیه است. هنگامی که کارایی هر یک از چهار فعالیت پشتیبانی را افزایش می دهید، حداقل یکی از پنج فعالیت اصلی به نفع آن است. این فعالیت های پشتیبانی عموماً به عنوان هزینه های سربار در صورت سود و زیان شرکت نشان داده می شوند :
استارباکس (SBUX) یکی از محبوب ترین نمونه های شرکتی را ارائه می دهد که مفهوم زنجیره ارزش را درک کرده و با موفقیت اجرا می کند. مقالات متعددی در مورد اینکه Starbucks چگونه زنجیره ارزش را در مدل کسب و کار خود گنجانده است، وجود دارد.
مثال دیگر فروشگاه خواربار فروشی خصوصی Trader Joe’s است که همچنین در مورد ارزش فوق العاده و مزیت رقابتی آن مطبوعات زیادی دریافت کرده است. از آنجایی که شرکت خصوصی است، جنبه های زیادی از استراتژی آن وجود دارد که ما نمی دانیم. با این حال، وقتی وارد فروشگاه Trader Joe میشوید، میتوانید به آسانی مواردی از کسبوکار Trader Joe را مشاهده کنید که منعکسکننده پنج فعالیت اصلی زنجیره ارزش است.
1. لجستیک ورودی. برخلاف سوپرمارکتهای سنتی، Trader Joe’s تمام کارهای دریافت، قفسهبندی و ذخیرهسازی موجودی خود را در ساعات منظم فروشگاه انجام میدهد. اگرچه این سیستم به طور بالقوه برای خریداران دیوانه کننده است، اما صرفه جویی در هزینه ها به تنهایی از نظر دستمزد کارکنان ایجاد می کند. علاوه بر این، تدارکات انجام این کار در حالی انجام می شود که مشتریان هنوز در حال خرید هستند، این پیام استراتژیک را ارسال می کند که “ما همه با هم در این کار هستیم.”
2. عملیات. در اینجا مثالی از این است که چگونه یک شرکت می تواند زنجیره ارزش را به طور خلاقانه اعمال کند. در فعالیت اولیه شماره دو در بالا، “تبدیل مواد خام به محصول نهایی” به عنوان یک فعالیت “عملیات” ذکر شده است. با این حال، از آنجایی که تبدیل مواد خام جنبه ای از صنعت سوپرمارکت نیست، می توانیم از عملیات به معنای هر عملکرد معمولی فروشگاه مواد غذایی استفاده کنیم. بنابراین، بیایید «توسعه محصول» را جایگزین کنیم، زیرا این عملیات برای Trader Joe حیاتی است.
این شرکت محصولات خود را با دقت انتخاب می کند و شامل مواردی است که معمولاً در جای دیگری نمی توانید آنها را پیدا کنید. محصولات با برچسب خصوصی بیش از 80 درصد از پیشنهادات آن را تشکیل می دهند، که اغلب دارای بالاترین حاشیه سود نیز هستند، زیرا Trader Joe’s می تواند آنها را در حجم کارآمد تهیه کند. 2 یکی دیگر از بخشهای حیاتی توسعه محصول برای Trader Joe، تست طعم و برنامههای مشارکت سرآشپز است که کیفیت بالا و اصلاح مداوم محصول را تضمین میکند.
3. تدارکات خروجی. بسیاری از سوپرمارکت ها تحویل خانه را ارائه می دهند، اما Trader Joe این کار را نمی کند. با این حال، در اینجا، میتوانیم فعالیت لجستیک خروجی را به معنای طیف وسیعی از امکاناتی که خریداران پس از حضور در فروشگاه Trader Joe با آنها مواجه میشوند، اعمال کنیم. این شرکت به دقت در مورد نوع تجربه ای که می خواهد هنگام بازدید از فروشگاه هایش داشته باشیم، فکر کرده است.
در میان بسیاری از تدارکات تاکتیکی تریدر جو می توان به مزه کردن آن در فروشگاه اشاره کرد. معمولاً چند محصول مزه به طور همزمان انجام می شود که فضایی سرزنده ایجاد می کند و اغلب با فصول و تعطیلات مصادف می شود. ایستگاه های چشایی دارای اقلام جدید و آشنا هستند که توسط کارکنان تهیه و سرو می شوند.
4. بازاریابی و فروش. Trader Joe در مقایسه با رقبای خود، به سختی بازاریابی سنتی انجام می دهد. با این حال، تمام تجربه آن در فروشگاه نوعی بازاریابی است. کپیرایترهای این شرکت، برچسبهای محصول را میسازند تا بهطور خاص برای مشتریانش جذاب باشند. نام تجاری منحصر به فرد و فرهنگ نوآورانه Trader Joe نشان می دهد که این شرکت مشتریان خود را به خوبی می شناسد – که باید، زیرا شرکت در واقع نوع مشتریانی را که ترجیح می دهد انتخاب کرده و از آن مدل منحرف نشده است.
از طریق این بازاریابی غیرمستقیم سبک و تصویر، Trader Joe موفق شده است خود را در بازار متمایز کند و در نتیجه مزیت رقابتی خود را افزایش دهد.
5. خدمات. خدمات مشتری برای Trader Joe بسیار مهم است. به طور کلی، شما دو برابر بیشتر از خریداران در فروشگاه های آنها کارمندان می بینید. هر کاری که آنها در حال حاضر انجام می دهند، کارکنان دوستانه، آگاه و خوش بیان در درجه اول برای شما آماده هستند. کارمندان از وقفه های خریداران استقبال می کنند و فوراً برای یافتن کالای شما یا پاسخ به سؤال شما عجله می کنند. علاوه بر این، این شرکت همیشه از یک برنامه بازپرداخت بدون سوال استفاده کرده است. شما آن را دوست ندارید، پول خود را پس می گیرید.
چرا حاشیه سود برخی از شرکت ها از رقبای خود بیشتر است؟ چگونه یک شرکت در برابر همتایان خود مزیت رقابتی کسب می کند؟ پاسخ به این سوالات را می توان در تحلیل زنجیره ارزش یافت.
تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش فرآیند بررسی فعالیت هایی است که باعث تغییر ورودی های یک محصول یا خدمات به خروجی ای می شود که توسط مشتری ارزش گذاری می شود. شرکت ها با بررسی هر مرحله تولید مورد نیاز برای ایجاد یک محصول و شناسایی راه هایی برای افزایش کارایی زنجیره، تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش را انجام می دهند.
در سال 1985، مایکل پورتر، استاد مدرسه بازرگانی هاروارد، یک مدل زنجیره ارزش پایه را در کتاب خود مزیت رقابتی: ایجاد و پایداری عملکرد برتر معرفی کرد. او چندین مرحله کلیدی را که در بین تمام تحلیلهای زنجیره ارزش مشترک است شناسایی کرد و مشخص کرد که فعالیتهای اولیه و پشتیبان وجود دارد که وقتی در بهینهترین سطوح انجام شود، برای مشتریان ارزش ایجاد میکند، به طوری که ارزش ارائهشده به مشتری از هزینه ایجاد آن ارزش بیشتر شود، منجر به سود بیشتر می شود. چارچوب پورتر فعالیت ها را به دسته های اصلی و پشتیبانی گروه بندی می کند.
فعالیت های اولیه بر دریافت ورودی ها، تبدیل آنها به خروجی و تحویل خروجی به مشتری متمرکز است. فعالیت های پشتیبانی نقش کمکی در فعالیت های اولیه ایفا می کنند. زمانی که یک شرکت در ترکیب این فعالیت ها برای ارائه محصول یا خدمات برتر کارآمد باشد، آنگاه مشتری مایل است برای محصول بیشتر از هزینه ساخت و تحویل محصول بپردازد که منجر به حاشیه سود بالاتر می شود.
بیایید از طریق مثالی از یک شرکت مدیریت دارایی کار کنیم. هدف مشتری دستیابی به بالاترین بازگشت سرمایه ممکن در چارچوب دستورالعمل ها و محدودیت های تعیین شده توسط مشتری است.
فعالیت های اولیه این شرکت عبارتند از:
فعالیت های پشتیبانی عبارتند از:
هنگامی که یک شرکت زنجیره ارزش خود را در نظر می گیرد، باید ارزش پیشنهادی خود را در نظر بگیرد، یا اینکه چه چیزی آن را از رقبای خود متمایز می کند. تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش برای بهبود سود با ایجاد محصول یا خدماتی طراحی شده است که آنقدر برتر است که مشتریان مایل به پرداخت بیشتر از هزینه توسعه آن هستند.
اما بهبود یک زنجیره ارزش به منظور بهبود نباید هدف نهایی باشد. در عوض، یک شرکت باید تصمیم بگیرد که چرا می خواهد زنجیره ارزش خود را در زمینه مزیت رقابتی خود بهبود بخشد تا خود را در بین همتایان خود متمایز کند. دو استراتژی رایج مزیت رقابتی شامل ارائه دهنده کم هزینه یا تخصص/تمایز محصول یا خدمات است.
بیایید به مثال مدیریت دارایی خود برگردیم. پس از شناسایی زنجیره ارزش، مدیر دارایی باید مزیت رقابتی خود را تعیین کند و فعالیت هایی را دنبال کند که در جهت رسیدن به آن اهداف است. در این مورد، مدیر دارایی میخواهد با ارائه محصولی که در طی سه سال بازدهی ثابت و بالاتری دارد، استراتژی تمایز را دنبال کند. بر اساس محرک های منحصر به فرد بودن که پورتر شناسایی کرده است، شرکت باید بر روی سیاست ها و تصمیمات خود تمرکز کند و یاد بگیرد که از نظر عملکرد متمایز شود.
بابک حیدریان مهر. دانشجوی کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی، محقق و متخصص SEO & Digital Marketing "زندگی ممکن است پُر از درد و رنج باشد، اما واکنشِ ماست که حرف آخر را میزند". فردیش نیچه
نظرات کاربران