
یکی از ملزومات موفقیت در کسب و کار داشتن چشماندازی روشن و الهامبخش است. رهبر یا لیدر یک کسب و کار با شناسایی وضعیت فعلی سازمان و تمرکز بر نقاط قوت آن، هدفی ملموس و جذاب برای آینده سازمان تعیین میکند.
چشمانداز کسب و کار باید بر اساس دادههای موجود و اولویتهای سازمان ارزیابی شده و در قالب یک برنامه منطقی و متقاعدکننده به افراد سازمان ارائه شود. در واقع رهبری کسب و کار باید بتواند تمام افراد سازمان خود را برای حرکت در مسیر تعیین شده متقاعد سازد. این کار، انگیزهای درون سازمانی برای افزایش بهرهوری و پیشروی مجموعه ایجاد میکند.
این بخش از رهبری کسب و کار در واقع با مدیریت ادغام میشود. حال که هدف و مسیر مشخص است و برنامهریزی دقیق برای حرکت صورت گرفته لازم است نحوه اجرای امور مدیریت شود. این بخش از کار میتواند بر عهده رهبر باشد و یا به شخصی تحت عنوان مدیریت سپرده شود. مدیریت کسب و کار باید در وهله اول تقسیم وظایف را بر اساس تواناییهای افراد انجام داده و سپس بر اجرای امور نظارت دقیق داشته باشد.
ما برای یادگیری هر رشتهای اعم از هنری، ورزشی یا مهارتهای دیگر از یک مربی حرفهای استفاده میکنیم حال چرا نباید در زمینه کسب و کار نیز از یک متخصص حرفهای کمک بخواهیم؟ مثال جالبی هست که رهبری کسب و کار را به سواری در ترن هوایی تشبیه میکند. به این معنا که با همان سرعت نفسگیری که یک کسب و کار صعود میکند ناگهان در سراشیبی سقوط قرار میگیرد. در دنیای امروز افراد زیادی در پی راهاندازی کسب و کار شخصی خود هستند و بسیاری از آنها موفق هم میشوند. اما راهاندازی کسب و کار، تازه شروع کار است و رهبری کسب و کار مسیر پر فراز و نشیبی است که گذر از آن کار هرکسی نیست. کم نیستند کسب و کارهایی که شروع بسیار خوبی داشتند ولی خیلی زود سقوط کردند.
عنوان پرطمطراق بیزینس کوچینگ شاید این تصور را ایجاد کند که تنها افراد معدود یا مشاغل خاص با آن سر و کار دارند اما در حقیقت بیزنس کوچینگ همراه یا همیاری است که هر کسب و کاری را میتواند متحول سازد. از کسب و کارهای کوچک گرفته تا برندهای نام آشنای تجاری میتوانند از بیزینس کوچینگ برای حل مشکلات یا افزایش بهرهوری و ایجاد تحول در کسب و کار خود استفاده کنند
البته باید گفت که در بیزینس کوچینگ و دیدن آموزش بیزینس کوچینگ هیچ جادویی وجود ندارد که هر کسب و کاری را به ناگاه متحول سازد. متخصصان این حرفه تنها از طریق اقدامات زیر، موجب افزایش سرعت و سهولت رهبری کسب و کار میشوند.
سادهترین تعریف “کوچینگ” همان عبارت آشنای “معلم خصوصی” یا “معلم سر خانه” است. با این تفاوت که در کوچینگ، رابطه استاد و شاگردی وجود ندارد؛ لزوماً سطح دانش مراجع و راهنما تفاوت فاحشی ندارد؛ کوچ فردی است که مانند معلم یا مدیر یا مشاور برای شما تعیین تکلیف نمیکند؛ او تنها همانند همراهی باتجربه و نکتهسنج شرحی از آنچه هستید و آنچه میخواهید را میشنود؛ سپس ابعاد پنهان وجود شما و استعدادهای شما را آشکار کرده و در کوتاهترین و کمخطرترین مسیر تا رسیدن به قله شما را همراهی میکند. با این توضیحات شاید عنوان “استاد راهنما” معادل مناسبی برای کوچ باشد. معمولاً صاحبان کسب و کارهای موفق، مشاوران کسب و کار، مشاوران مالی موفق و کارآفرینان موفق در بیزینس کوچینگ نیز بسیار موفق خواهند بود.
موفقیت کسب و کار ارتباط مستقیمی با کسب درآمد دارد. بنابراین رهبری کسب و کار مستلزم برخورداری از هوش مالی و در بورس هوش بورسی است. هوش مالی به زبان ساده توانایی کسب درآمد و اندوختن ثروت در فرایند کسب و کار است. گرچه رهبری کسب و کار تنها به معنای موفقیت در ثروت اندوزی نیست ولی قطعاً بدون هوش مالی نمیتوان ادعای موفقیت در کسب و کار را داشت.
نکته مهم این است که بدانیم تفاوت کسانی که از نظر مالی موفق هستند و کسانی که توفیقی در کسب مال و ثروت ندارد در ذهنیت آنها نسبت به پول نهفته است. به عبارت سادهتر مهمترین مانع در برابر کسب ثروت، باورهای درونی افراد است. خبر خوب این است که هوش مالی، مهارتی اکتسابی است که میتوان با تغییر باورها و ذهنیت افراد نسبت به مسائل مالی آن را پرورش داد. بارزترین ویژگیهای افرادی که هوش مالی بالایی دارند عبارت است از:
آنها برای درآمد خود برنامه مشخصی دارند و هرگز بدون برنامه پول خود را خرج نمیکنند. اهداف کوتاه مدت و بلندمدت مالی، اولویتهای آنها را در این زمینه مشخص میکند.
چنین افرادی حداقل ده درصد درآمد خود را در هر شرایطی در قالب سپردهگذاری و یا سرمایهگذاری، برای آینده پسانداز میکنند.
قرض و بدهی در باور چنین افرادی کاملاً مردود است. آنها تا جایی که ممکن است قرض نمیکنند ولی اگر مجبور شدند تنها به منظور سرمایهگذاری قرض میکنند و در اسرع وقت آن را تسویه میکنند. به عنوان مثال افرادی که هوش بالایی دارند هرگز برای خرید یک گوشی جدید قرض نمیکنند ولی ممکن است برای خرید سهام قرض کرده و طوری برنامهریزی کنند که بتوانند با سود سهام، قرض خود را پرداخت کنند.
افرادی که هوش مالی بالایی دارند استراتژی خاصی برای خرج کردن پول خود دارند. از پیامدهای خرج پول به خوبی آگاه هستند و اجازه نمیدهند احساسات ناگهانی از اولویتهای منطقی ایشان در زمینه خرج کردن پیشی بگیرد.
افرادی که هوش مالی بالایی دارند برای مدیریت امور مالی خود از دانش و تجربه متخصصان این عرصه استفاده میکنند. آنها با اعتماد به نفس کاذب، مال و سرمایه خود را به خطر نمیاندازند.
برای اندوختن ثروت لازم است کسب درآمد و افزایش سرمایه از مهمترین دغدغههای فرد باشد. در نتیجه چنین افرادی همواره به دنبال آموختن استراتژیهای جدید مالی، شناخت عرصههای جدید سرمایهگذاری و کشف راههای تازه برای کسب درآمد هستند.
هوش بورسی یکی از مواردی است که برای چنین افرادی ضرورت دارد. زیرا بازار بورس بهترین بازار سرمایه است به شرطی که قواعد بازی آن را به خوبی بشناسید. بنابراین یک سرمایهگذار موفق نه تنها بازار بورس را از دست نمیدهد بلکه از طریق یادگیری و مشاوره با متخصصین این بازار تلاش میکند هوش بورسی خود را ارتقا دهد.
نتیجهگیری
همانطور که گفتیم رهبری کسب و کار در کنار تعیین هدف و مسیر راه، به همدلی و همکاری افراد خود نیز نیاز دارد. در این راستا بیزینس کوچینگ میتواند از طریق ارتقا خودآگاهی، تمرکز و قدرت تصمیمگیری، رهبر را برای این منظور یاری کند. تقویت هوش مالی نیز ضامن موفقیت کسب و کار و ماندگاری آن در بازار خواهد بود.
نظرات کاربران